سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علل دروغگوئی در سازمان

 

بسمه تعالی

دلائل دروغگویی درسازمان

 درگذشته کسانی که به کشور ما سفر کرده اند تقریباً اکثر آنها از دروغگویی و دورویی بعنوان یکی از شاخصترین ویژگیهای ما نام برده اند.  درمتن زیر سعی شده تا حد امکان دلایل این گناه بزرگ ما ایرانیان توضیح داده شود . در لغت نامه دهخدا دروغگویی را سخن ناراست - قول ناحق - خلاف حقیقت - مقابل راست و مقابل صدق تعریف می کند دروغ انواعی دارد از جمله دروغ مبهم و آن دروغی است که فرد از روی ناتوانی در گزارش دهی دقیق جزئیات یا مغالطه  کردن ناشی می شود . دروغ پوچ – دراین دروغ  فرد جهت جلب توجه کردن دیگران و مطرح شدن به آن متوسل می شود.  دروغ انتقام جویانه - این دروغ از نفرت فرد به شخص یا شی ناشی می شود. دروغ محدود- این دروغ درنتیجه ترس از مقررات انجام میشود – دروغ عرفی یا وفادارانه که فرد بمنظور حفظ مراقبت از دوستان انجام میدهد  و در آخر دروغ خود خواهانه که بدترین نوع دروغ است و آن  دروغ حساب شده ای است  که  فرد با آگاهی و جهت گول زدن دیگران و برای بدست آوردن آنچه را که می خواهد به آن متوسل می شوند. وقتی بله قربان گویی و موافقت با عقیده افراد  احترام تلقی می شود مخالفت با عقیده بی احترامی خواهد بود. و هنگامی که سکوت در مقابل ناروا احترام نام گرفت اظهار عقیده بی احترامی تلقی می شود و وقتی تعریف و تمجید احترام قلمداد شده انتقاد بی احترامی به حساب می آید و عدم تحمل آن امری بسیار طبیعی به نظر می آید وقتی شهامت انتقاد رو دررو درجامعه از بین رفت  این انتقادهادرغیاب افراد مطرح می شود و این همان پدیده رایج و مذموم غیبت است. انسان فطرتاً مخلوقی است منفعت طلب و اززیان وضرر گریزان است پیوسته میکوشد در صدد کسب منافع باشد و از چیزهایی که موجب ضررو زیان اوست پرهیز کند لذا بخاطر علاقه شدید به مال وجاه و مقام زبان به دروغ می گشاید واز این وسیله نامشروع برای تامین مقصود خود کمک میگرد و کسانی که گرفتار احساس کمبود و حقارت هستند سعی می کنند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتهایی را که درخود احساس می نمایند جبران کنند جامعه ای را در نظر بگیرید که دروغگویی در آن قائده و اصل باشد نه استثناء،در این جامعه اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت روابط افراد کاملاً غیر اخلاقی خواهد شد و فساد و تباهی در همه سطوح جامعه رخنه خواهد کرد. اولین جرقه برای رواج دروغگویی شکسته شدن قبح دروغ است در جامعه ای که دروغگویی نوعی زرنگی تلقی می شود و مردم با شنیدن سخن دروغ لبخندی حاکی از سرور وشعف بر لبان خود ظاهر می سازند طبعاً دروغگویی رواج می یابد و هنگامی که دروغ گفتن رواج پیدا کرد اعتماد عمومی از بین می رود و این عدم اعتماد ما را مجبور می کند برای باوراندن حرفهایمان به یکدیگر به مبالغه روی آوریم و به اصطلاح ازکاه کوه بسازیم  ودر بعضی اوقات قسم نیز پشتوانه حرفهایمان کنیم با نگاهی به زندگی روزمره  در می یابیم که بیشتر مکالمات روزمره ما به مبالغه آمیخته است جملاتی مانند: به مرگ بگیر تا به تب راضی شود یا اینکه صد بار گفتم وبازهم می گویم و یا یک کلاغ چهل کلاغ و یا الهی قربانت بگردم و ... در حالیکه خودمان هم به این موضوع واقف هستیم که هیچکدام از این جملات صحت ندارد و فقط قصد مبالغه گویی داریم. ما آنچنان به این مبالغه گوئیها عادت کرده ایم که تا حرفها و خواسته های خود را چند بار تکرار نکنیم اموراتمان نمی گذرد. هرچند ویژگیهای اخلاقی ممکن است کم اهمیت به نظر برسند اما با نگاهی به تاریخ می توان دید که همین خصوصیات و عادات گاه ملتهایی را به سوی جنگ و نابودی سوق داده است.

با رواج مبالغه گویی شک و توهم در میان افراد بوجود می آید بدین معنی که مردم در رفتارها و گفتارهای یکدیگر به دنبال معانی خاص خواهند گشت و هر عمل یا گفته ای را تفسیر به رأی خواهند کرد حساسیت زیادی که  در بین ما نسبت به نحوه و چگونگی این گفتارها و رفتارها وجود دارد از همین امر نشأت می گیرد مانند رنجشها و کدروت های زیادی که از طریق سرد بودن سلام یا نگفتن دکتر یا مهندس و ... در بین ما پیش می آید در جوامع پیشرفته احترام نه از طریق مبالغه و تعریف و تمجیدهای افراطی بلکه با تحقیرنکردن یکدیگر دخالت نکردن در زندگی شخصی هم و دریک کلام آزار نرساندن به یکدیگر نشان می دهند در سازمانی که عدم صداقت- ناراستی – نادرستی رواج پیدا کند اعتماد واطمینان افراد ازیکدیگر سلب گردیده و تحمل فضای سازمان بسیار تلخ وطاقت فرسا خواهد بود. درجو بی اعتمادی شخصیت پایه دستکاری می شود و آدمها به مالکان طماع - اطبای بی وجدان – کسبه حقه باز – کارگران تنبل - دانشجویان متقلب - اساتید بی مسئولیت – کارمندان رابطه باز و رؤسای تبعیض کار تبدیل می شوند این الفاظ و دهها برچسب از این قبیل درکنار مشاغل پرزحمت وآبرومند وضروری جامعه نقش می بندد و دوگانگی بیان ورفتار در جامعه نهادینه می شود.ارزشهای اخلاقی خوب و ناهنجارهایهای اخلاقی بد درهمه سازمانها وجود دارد اما به محیط – فرهنگ وشیوه رفتار مدیران و افراد و جو حاکم بر سازمان وابسته است بعنوان مثال چنانچه سیستم پاداش سازمان به گونه ای باشد که از رفتار نادرست افراد چشم پوشی نماید و حتی انها را مثبت جلوه دهد . افراد شایسته هم ممکن است دست به کارهای نادرست بزنند هنگامی که سازمان به افراد دروغگو و متقلب و مبالغه‌گو و یا کسانی که به هر نحو اعمال خلاف انجام میدهند ارتقاء و بهاء دهد و یا آنها را مورد سرزنش و جریمه قرار ندهد چنین برداشت می شود که رفتارها نادرست و غیر اخلاقی بازدهی مناسبی دارند و در اینجاست که اصول غیر اخلاقی در سازمان ریشه می گیرد.                                     راه حل چیست؟ آیا می توان این صفت رذیله را از جامعه ریشه کن کرد یا خیر؟

راه کارها :

        راه رسیدن به نتیجه تبلیغ صداقت،وجدان اخلاقی وسوق دادن افراد به رعایت اصول اخلاقی می باشد فراموش نکنیم که ما انسانیم و انسان والاترین موجود روی زمین است. خداوند تبارک وتعالی ابتداء کره زمین را ایجاد و تمام نعمتهایی که برای آسایش انسان لازم است درآن قرار داد وسپس انسان را خلق کرد و او را بعنوان جانشین و خلیفه خود در روی زمین قرارداد تا آنگاه انسان در یک بستر مناسب به رشد و تعالی برسد نه اینکه دنبال مال و جاه زراندوزی برود و برای رسیدن به آن  نیز دست به هر کار غیر اخلاقی بزند این سیستم اخلاقی که دربین ما ایرانیان وجود دارد در هیچیک از کشورهای به اصطلاح کافر وجود ندارد.در حالیکه ایرانیان از بهترین نژاد روی زمین می باشند  و حتی زمانیکه هنوز ایرانیان مسلمان نشده بودند پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک دربین آنان رواج داشت و زمانیکه خاتم پیامبران محمدمصطفی(ص) به مقام نبوت رسید یکی از صحابه صدیق او سلمان فارسی بود که بارها پیامبر فرمودند که دین اسلام از حجاز ظهور کرد ولی نوادگان سلمان آن را به تجلی می رسانند و این موضوع را به وضوح در عربستان و ایران مشاهده می کنیم کافی است یک نگاه به قبور محترم اولاد پیامبر در مدینه و نگاهی به مرقد مطهر امام رضا(ع) بیندازیم آنوقت متوجه ارادت خالصانه ایرانیان به پیامبر بزرگوار اسلام وامامان معصوم می شویم آیا فراموش کرده ایم که پیامبر وامامان گرامی چقدر در مزمت دروغ ایراد سخن فرموده اند و اگر بخواهیم احادیثی را در مذمت دروغ از لسان پیامبران و امامان عزیز نقل کنیم می توان کتابهای متعددی نگاشت که نه در این مقاله می گنجد و نه درتخصص نگارنده می باشد آیا با این وجود صحیح است که یک ایرانی مسلمان زبان به دروغ بگشاید دروغگوی یکی از پست ترین صفاتی است که از یک انسان کافر بیدین می توان انتظار داشت.آنگاه متاسفانه می بینیم که ما ایرانیان به راحتی هرچه تمام تر و با وجود اینهمه حدیث و سفارش ائمه اطهار دروغ می گوئیم .                                                     در سازمان،صداقت واعتماد از بالا به پائین جریان می یابد اگر مدیران ارشد قابل اعتماد باشند حس اعتماد به سطوح پایین سازمان رخنه می کند. مدیران و سرپرستان باید به زیر دستان خود یاد بدهند که درستی و صداقت بهترین اصل سازمان است هر فرد باید بداند پس از گفتن حقیقت تنبیه نخواهد شد بلکه اگرصادق نباشد تنبیه می شود هرگز به کارکنان قول ووعده ای داده نشود که قادر به انجام آن نباشند زیرا به زودی به دروغگویی متهم خواهند گردید . قوانین ومقررات سختی را نباید در سازمان ایجاد کرد زیرا کارکنان راههای فرار ازآن را پیدا خواهند کرد. برای ارتقاء ورشد کارکنان باید فرصتهای مساوی ایجاد کرد و توزیع عادلانه قدرت – اطلاعات و امکانات را در سازمان بکار بست اطلاع رسانی نمودی از یک مدیریت شفاف و صادق است. البته شفافیت به معنای فروریختن و منتشر کردن همه جزئیات نیست به عبارتی دیگر در سازمان هر راستی را نباید اعلام کرد. برای شناختن نیازهایی که افراد سازمان را به ناراستی وا میدارد باید شرایط افراد را بررسی و پس از شناسایی دلایل فردی و سازمانی اقدام به اصلاح نمود.

بیائید تا به هم اعتماد داشته باشیم نه تا زمانیکه خلاف آن ثابت میشود بلکه تلاشمان را درجهت اعتماد سازی آنقدر ادامه دهیم تا اعتماد ایجاد نمائیم .

 

 

 

 

                         به امید روزی که صداقت در گفتار و کردار ما نمود پیدا کند

 

                                                     والسلام

 

                                                رسول بیرانوند